جنگ خونین گاه ناشی از نگاهی کوچک است
بیگمان هر جنگجو در خود سپاهی کوچک است
آن که در بحر نگاهی رفته میداند که گاه
گاه بحرانی بزرگ از اشتباهی کوچک است
هر کجایی رو به بالا میروی آرامتر
در سر هر پله شاید پرتگاهی کوچک است
نیست غیر از سربهزیری باعث بالندگی
بید اگر در بدو پیدایش گیاهی کوچک است
از درون باید بفهمی هیبت هر چیز را
کوه از بالا شبیه تپه کاهی کوچک است
چیست نفرت جز علیه خویش عصیانی بزرگ؟
عشق اگر هم معصیت باشد گناهی کوچک است
هر تنی شهریست، هر آغوش چون دروازهای
بین بازوهای باز، آزادراهی کوچک است
خانه یعنی آسمان و سفره یعنی کهکشان
نان جو در این میان چون قرص ماهی کوچک است
مادر موسی! بیا، زنبیل را برگیر از آب
بعد از این هر کودکی خود پادشاهی کوچک است
این زمان دنیای آدمهای در ظاهر بزرگ
تا بخواهی تا بخواهی تا بخواهی کوچک است
هر که شد زندانی و زندان و زندانبان خویش
در درون هر کسی تبعیدگاهی کوچک است
گاه اما شاه دیر آگاه میگردد که گاه
ریزش یک امپراطوری به آهی کوچک است