ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

سجاد سامانی


بی من خوشی، وگر نه از آن تو می‌شدم
جان می‌سپردم آخر و جان تو می‌شدم

گفتم که مُردم از غم و گفتی به حرف نیست
ای کاش من حریف زبان تو می‌شدم

معشوق روزگار غزل‌های ناب! کاش
هم‌عصر شاعران زمان تو می‌شدم

ای عمر چندروز‌ه‌ی دنیا! بدون عشق
تا کی اسیر سود و زیان تو می‌شدم؟

پا بر سرم گذاشتی اکنون که آمدی
ای مرگ داشتم نگران تو می‌شدم