ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

عباس جواهری رفیع


درون خانه دگر عطر نان و ریحان نیست
و رزق و روزی ما بعد تو فراوان نیست

تو رفتی و همه جا بذر مرگ پاشیدند
بهارهای پس از تو کم از زمستان نیست

بدون مِهر تو سخت است زنده ماندن من
شبیه شاخه گلی آن زمان که باران نیست

میان آتش هجر تو سوختم اما
دریغ، آخر این شعله‌ها گلستان نیست

تو پر کشیدی و گفتی به من که پیله‌ی تن
برای قامت پروانه غیر زندان نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد