ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

فروغی بسطامی


دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است
چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است

من بدین طالع برگشته چه خواهم کردن
که ز مژگان سیاه تو نگون‌سارتر است

گر تواش وعده‌ی دیدار ندادی امشب
پس چرا دیده‌ی من از همه بیدارتر است

طوطی اَر پسته‌ی خندان تو بیند گوید
که ز تَنگ شکر این پسته شکربارتر است

هر گرفتار که در بند تو می‌نالد زار
می‌برد حسرت صیدی که گرفتارتر است


به هوای تو عزیزان همه خوارند، اما
گل به سودای رخت از همه کس خوارتر است

گر کشانند به یک سلسله طراران را
طره‌ی پُر شکنت از همه طرارتر است

گر نشانند به یک دایره عیاران را
چشم مردم‌فکنت از همه عیارتر است

گر گشایند بتان دفتر مکّاری را
بت حیلت‌گر من از همه مکّارتر است

عقل پرسید که دشوارتر از کشتن چیست
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است

تیشه بر سر زد و پا از درِ شیرین نکشید
کوه‌کن بر در عشق از همه پادارتر است

در همه شهر ندیده‌ست کسی مستی من
زان که مست مِی عشق از همه هشیارتر است...

مهدی نظام‌آبادی


مثل گل‌های ترک‌خورده‌ی کاشی شده‌ام
بعد تو پیر که نه من متلاشی شده‌ام

پیش از آن که به هر کوچه و هر خانه رسم
غرق در واهمه‌ی این‌که نباشی شده‌ام

با همه کس در همه جا درگیرم
مدتی است که من اهل حواشی شده‌ام

دیگر این عرصه‌ی کاغذ نبود جای قلم
عاشق تیغه‌ی جانکاهِ تراشی شده‌ام

چون رسیدن به تو دیگر نبود قسمت من
غرق در خواب زمانی که تو باشی شده‌ام

حسین جنتی


زرد زردم، قسمت من از بهار این گونه است 
غم نباید خورد کار روزگار این گونه است

بارها در راه دریا بر زمین افتاده‌ام  
آری آری دیده‌ام من، آبشار این گونه است

دست بر دل می‌گذاری، ناله از سر می‌رود  
در میان عاشقان حال سه‌تار این گونه است

آه ای رویای بادآورده می‌بازم تو را
عاقبت امروز یا فردا، قمار این گونه است  

گیج گیجم، منگ منگم، راه را گم کرده‌ام  
حالت سیاره‌های بی‌مدار این گونه است

سرد و سنگینم، پر از آثار اشک و گرد و خاک
ای ز حالم بی‌خبر، سنگ مزار این گونه است

هر دم از بادی به دامانی پناه آورده‌ام
دامن از من وامکش، آری غبار این گونه است