زرد زردم، قسمت من از بهار این گونه است
غم نباید خورد کار روزگار این گونه است
بارها در راه دریا بر زمین افتادهام
آری آری دیدهام من، آبشار این گونه است
دست بر دل میگذاری، ناله از سر میرود
در میان عاشقان حال سهتار این گونه است
آه ای رویای بادآورده میبازم تو را
عاقبت امروز یا فردا، قمار این گونه است
گیج گیجم، منگ منگم، راه را گم کردهام
حالت سیارههای بیمدار این گونه است
سرد و سنگینم، پر از آثار اشک و گرد و خاک
ای ز حالم بیخبر، سنگ مزار این گونه است
هر دم از بادی به دامانی پناه آوردهام
دامن از من وامکش، آری غبار این گونه است