چون ترکیببند معروف وحشی بافقی با مطلع «ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را» دوست دارم و پس از بررسی سرسری اشعاری که دوستشان دارم و جابهجا یادداشتشان کردهام دریافتم که علاقهی خاصی به اشعاری دارم که معشوقِ مغرورِ بیوفایِ جفاکارِ رقیبنواز را مورد خطاب مستقیم قرار دادهاند...
لذا تصمیم به گلچینِ ابیاتی از دیوان غزلیات «وحشی بافقی» که متضمن حرف ندای «ای» و نیز دارای معنای مستقل و قابل نقل (فارغ از کلیِت غزل) باشند، کردم.
و پس از تشکر پیشاپیش، تذکر این نکته که ابیات خلافِ پسندِ ذائقهام را حذف کردم. بالیدن در اجتماع اصالت ممیزی، انسان را ممیز سرخود بار میآورد دیگر.
«وحشی»صفت ز عیب کسان دیده بستهام
ای عیبجو برو که بس است این هنر مرا
•
کسی خود جان نبُرد از شیوهی چشم فسونسازت
دگر قصد که داری ای جهانی کُشتهی نازت
نمیدانم که باز ای ابر رحمت بر که میباری
که بینم در کمینگاه نظر، صد ناوکاندازت
•
ای صبا! یاری نما، اشک نیاز من ببین
رنجه مشو، بنگر که یار نازنین من کجاست؟
ادامه مطلب ...