ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

فاضل نظری

گر عقل پشت حرف دل، اما نمی‌گذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمی‌گذاشت

از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
می‌شد گذشت... وسوسه اما نمی‌گذاشت

این قدر اگر معطل پرسش نمی‌شدم
شاید قطار عشق مرا جا نمی‌گذاشت

دنیا مرا فروخت ولی کاش دست‌کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی‌گذاشت

شاید اگر تو نیز به دریا نمی‌زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی‌گذاشت

گر عقل در جدال جنون، مرد جنگ بود

ما را در این مبارزه تنها نمی‌گذاشت

ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
در خون مرا به حال خودم وا نمی‌گذاشت

ما داغدار بوسه‌ی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمی‌گذاشت

حامد عسکری

لبخند زدن معجزه‌ی لب‌رطبی‌هاست
دنیا به خدا تشنه‌ی گیلاس‌لبی‌هاست

یک شاخه گل سرخ در آغوش گرفتن
این اوج تمنای قوطی حلبی‌هاست

تشبیه شما به غزل و ماه و ستاره
همسایه! ببخشید اگر بی‌ادبی‌هاست

ناخن بجَوی، بغض کنی، قهوه بنوشی
این عادت هر روزه‌ی آدم‌عصبی‌هاست

گفتی غزلت تازه شده، دست خودم نیست
از لطف خرامیدن چادر عربی‌هاست

علی صفری

سیب من چرخیدی و با اتفاق دیگری
عاقبت افتادی اما توی باغ دیگری

قسمت تو رفتن از باغ است اما سهم من
قصه‌ای که می‌رسد دست کلاغ دیگری

بعد تو با هر کسی طرح رفاقت ریختم
تا فراموشم شود با داغ، داغ دیگری

عشق کورم کرد و بر دستم  چراغی هدیه داد
تا بیندازد مرا در باتلاق دیگری

آن‌چه بعد از رفتن تو سر به زیرم کرده است
مانده‌ام عشق است یا ترس از فراق دیگری

طبق قانون وفاداری به پایت سوختم
طبق بند آخرش رفتی سراغ دیگری

رضا احسان‌پور

اشک‌هایم، شعرهایم؛ آستینم، دفترم
توده‌ای از ابرهای پُرغزل در باورم

مجرمم! با اعترافاتی که تکراری شده‌ست
خواب‌های من مجازات است و زندان، بسترم

شور فرهادی ندارم، مرگ شیرین بهتر است
لاکپشتی خسته‌ام، عمری‌ست کوهی می‌برم

گرگ‌های عقل را چون برّه‌ی عشقت درید
برّه‌ای گرگم، خودم را گلّه گلّه می‌درم!

یوسفی زندانیِ زخمی‌ترین پیراهنم
با کبوترهای چاهی تا زلیخا می‌پرم!

آمدی تا راه باشی، سهمِ من بن‌بست شد
زخمی‌ام چون نیل موسی دیده امّا کافرم

هر چه سوزاندی مرا با رفتنت، ققنوس‌وار
زنده بیرون آمدم هر بار از خاکسترم

رو به راهم، رو به راهی که تو را از من گرفت
چشم‌های شرجی یک زن، کنار بندرم