مثل گلهای ترکخوردهی کاشی شدهام
بعد تو پیر که نه من متلاشی شدهام
پیش از آن که به هر کوچه و هر خانه رسم
غرق در واهمهی اینکه نباشی شدهام
با همه کس در همه جا درگیرم
مدتی است که من اهل حواشی شدهام
دیگر این عرصهی کاغذ نبود جای قلم
عاشق تیغهی جانکاهِ تراشی شدهام
چون رسیدن به تو دیگر نبود قسمت من
غرق در خواب زمانی که تو باشی شدهام