درون خانه دگر عطر نان و ریحان نیست
و رزق و روزی ما بعد تو فراوان نیست
تو رفتی و همه جا بذر مرگ پاشیدند
بهارهای پس از تو کم از زمستان نیست
بدون مِهر تو سخت است زنده ماندن من
شبیه شاخه گلی آن زمان که باران نیست
میان آتش هجر تو سوختم اما
دریغ، آخر این شعلهها گلستان نیست
تو پر کشیدی و گفتی به من که پیلهی تن
برای قامت پروانه غیر زندان نیست
تو را به خاک ندادم، به آسمان دادم
تو را به دست خداوند مهربان دادم
زمین که جای قشنگی برای گلها نیست
تو را به رسم امانت به آسمان دادم
دلیل بارش چشمان ابریام مادر
همیشه لحظه باران تو را نشان دادم
پس از تو زنده نماندم، پس از تو هی مُردم
سر مزار تو هر روز سال، جان دادم
•
چه پشت ابر چه پیدا، همیشه پر نور است
کسی که مثل ستاره به کهکشان دادم