خشم دریا، کشتیام را بادبان برداشته
از سرم طوفانی از شن، سایهبان برداشته
روی ساحل، اسب سرخی شیههکش اما کسی
زین چرم از پشت گرم مادیان برداشته
چند گامی بیشتر تا فتح بارو راه نیست
خائنی از زیر پایم نردبان برداشته
نیم قرن از عشق من نگذشته اما چشم تو
طالع از سلطان بی صاحبقران برداشته
جنگجویی ذوالیمینین است هر ابروی تو
بر زمین ننهاده تیغش را، کمان برداشته
چون گروگانی که او را جای خون آوردهاند
چشم تو از نامهام خط امان برداشته
دستهای خواهشم در بغضهای نیمهشب
رحل و قرآن با مفاتیحالجنان برداشته:
من به عشقت زندهام این عشق را از من نگیر
کی کسی از سفرهی درویش، نان برداشته
•
- فیلسوفی خسته از جهلی مقدس - شعر من
نیمهشب با شوق و کرنش، شوکران برداشته
چون هیولایی که فرزندان خود را میخورد
عشق، نسل عاشقان را از میان برداشته
کاراتون خیلی خوبه امیدوارم همیشه اینجوری باشه
من زیاد بهتون سر میزنم بیشتر مطلب بزارید
4545