ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای خدای من چه دنیای قشنگی ساختی
واقعاً سیارهی خوش آب و رنگی ساختی
آدمی را آفریدی سرکش و ناسازگار
هر کجا دیدی که صلحی بود، جنگی ساختی
هر کجا دیدی دو آهو در کنار هم خوشاند
زود در آن منطقه جفت پلنگی ساختی
زود پایینش کشیدی هر که بالا رفته بود
پشت این چرخ و فلک، الاکلنگی ساختی
کوهکن با تیشهای از سنگ، آدم ساخته
تو ولی از هر کس آدم بود سنگی ساختی
با وجود وسعت دنیا برایم وقت مرگ
جای تنگی، جای تنگی، جای تنگی ساختی