ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

کلیم کاشانی


به زخم تیر جفا، مرهم عتاب چراست
نمک به روی نمک، بر دل کباب چراست؟

فلک به تشنه‌لبان، قطره را شمرده دهد
به عاشقان، کَرَم اشک بی‌حساب چراست؟

تمام نسل بزرگان اگر نکو باشند
ز بحرزاده تُنُک‌ظرفی حباب چراست؟

ز ذوق فقر و فنا بی‌خبر چه می‌داند
که جغد معتکف خانه‌ی خراب چراست؟

تو در کنار کسی در نیامدی به خیال
کمر همیشه در آغوش پیچ و تاب چراست؟

شبی است عمر طبیعی چو شمع عاشق را
به قتل سوختگان پس تو را شتاب چراست؟

گزک ضرور نباشد سراب غفلت را
دلت بر آتش حرص این قدر کباب چراست؟

کلیم؛ مرغ دل بال و پر شکسته‌ی ما
همیشه در قفس از چنگال عقاب چراست؟