ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

امیرخسرو دهلوی

برگ‌ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت
سرخ‌رویی ز رخ لاله و گلنار برفت

سرو، بشکست و سمن، زرد شد و نرگس، خفت
گو برو این همه چون از بر من، یار برفت

نزد من باد خزان، دوش، غبارآلوده
آمد و گفت که سرو تو ز گلزار برفت

خواستم تا رَوَم اندر طلب رفته‌ی خویش
یادم آمد رخ او، پای من از کار برفت

خون دل گر چه که بسیار برفت اندک ماند
صبر هر چند که بود اندک و بسیار برفت

امیرخسرو دهلوی

کافردلا! اگر چه کردی حرام، وصلم
بادا چو شیر مادر، خون‌های ما حلالت

امیرخسرو دهلوی

در مذهب خوبان روشِ داد نیامد