ای میهن اشک و لبخند، منظومهی رنج و تسکین
ققنوسِ در شعله خاموش، سیمرغِ حالا بلورین
تا کسب و کار تو مرگ است، دار و ندار تو مرگ است
تنها شعار تو مرگ است، برخیز از این خواب سنگین
در هر قدم زیر هر گام، افتاده یک گور گمنام
روی لبت مانده دشنام، ورد زبان تو نفرین
کی زد به آیینهات زخم، ای نام دیرینهات زخم
گل کرده بر سینهات زخم، روییده بر دامنت مین
ما با سیاوش گذشتیم، از خوان آتش گذشتیم
مغرور و سرکش گذشتیم، ای خاطرات تو شیرین
می بینم آیندهات را، دل های آکندهات را
در اشکها خندهات را، ای مام خوشحالِ غمگین
آغوش تو شد جهانم، گهوارهی مهربانم
درد و بلایت به جانم، داغت نبینیم آمین!