ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
رفت به ماهی دو بار، وعدهی دیدارها
باز چه سنگین شده سایهی دیوارها
این همه شیطان چرا؟ در سفرِ حجّ پیش
بنده به شیطان خودم سنگ زدم بارها!
صرف شده وقتتان، بهرِ فضاپختگی
وای که با ما چه کرد خامیِ افکارها
بعدِ دلِ شیرها آینههامان شکست
شد همه جا جلوهگر صورتِ کفتارها
سنگ شد و آب رفت دایرهی عاشقی
گریهی ما مانده در خندهی پرگارها
شورِ غزلها کجاست؟ قندِ عسلها کجاست؟
قلب همه زخمی از تلخیِ سیگارها
راهزنان آمدند از همه جا سویمان
فکر کنم گم شدیم، قافلهسالارها!
واقعا از ماهرویان بعیده همچین کاری بذاره
خیلی درهم برهمه
یه مصرع دریت و درمون نداره
حیفه وبلاگ خیلی سنگینی دارین حذف کنین این کارها رو
برای نویسنده کار هم بهتره ایراد کارش کمتر تابلو میشه
ممنونم