ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
دیگر عزیزم با شما کاری ندارم
حال و هوای مردمآزاری ندارم
حال و هوای بچگی و تاببازی
دنبال بازی، تیلهبازی، آببازی
حال و هوای در خیابانها دویدن
با کفش کهنه دور میدانها دویدن
با کفش کهنه، توپ پاره شوت کردن
روز تولد شمعها را فوت کردن
پوشیدن پیراهن گلدار آبی
شبهای روشن روزهای آفتابی
دلضعفه رفتنها برای یک عروسک
خیره شدن به مجری برنامه کودک
شبها فقط خواب پری و نور دیدن
حتی خیال عشق را از دور دیدن
دیگر عزیزم چشمهایم سو ندارد
نقاشیام هم ماهی و جوجو ندارد
نقاشیام یک جور کار اضطراریست
یعنی شبیه آگهیهای تجاریست
یک جور تبلیغ است تبلیغ زرنگی
تبلیغ خوشتیپی، خوشاندامی، قشنگی
دیگر عزیزم خوابهایم هم دروغاند
هم خندهها هم گریههایم هم دروغاند
البته تقصیر خودم هم نیست شاید...
یعنی که لازم نیست، یعنی که نباید
آن قدرها هم سخت میگیری عزیزم
آخر شما از غصه میمیری عزیزم
عیبی ندارد قد کشیدیم و شکستیم
طعم جدایی را چشیدیم و شکستیم
طعم چه را؟ طعم جدید زندگی را
طعم گس سگدو زدن را خستگی را
طعم فقط از صبح تا شب کمشدنها
طعم به قانونهای بد ملزم شدنها
طعم قوانین کثیف و ابتدایی
طعم سقوط و انتقال و جابهجایی
از هر چه بودم هر چه بودی هر چه بودیم
این گریه دارد گریه دارد، ما چه بودیم!
عیبی ندارد گریه کن، درمان درد است
عیبی ندارد دستهایت هم که سرد است
عیبی ندارد قلّکی، تابی نداری
پیراهن گلدار سرخابی نداری
عیبی ندارد با کسی کاری نداری
حال و هوای مردمآزاری نداری
حال و هوای در خیابانها دویدن
با کفش کهنه دور میدانها دویدن
پیراهنت را کفشهایت را درآور
آنجا کنار حوض: چایی و سماور
آنجا کنار حوض: ماهیهای کوچک
مادر، پدر، خواهر، خدا: رویای کوچک
عیبی ندارد مادرت مویش سفید است
عیبی ندارد رنگ بابایت پریده است
عیبی ندارد خواهرت یک چند سالیست
دیگر زن یک مرد خوشتیپ شمالیست
عیبی ندارد حوضتان ماهی ندارد
دنیا همیشه هر چه میخواهی ندارد
عیبی ندارد قد کشیدی و شکستی
طعم جدایی را چشیدی و شکستی
حالا ببین حتی شکستت هم قشنگ است
حتی هماین سرمای دستت هم قشنگ است