ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

عالیه مهرابی

ماه در حلقه‌ی گیسوش به دام افتاده
چشم این دهکده بر ماه تمام افتاده

هر ستاره که شبی خواست به پایش برسد
عاقبت سوخته و از سر بام افتاده

چشم‌هایش چِه‌قَدَر حال قشنگی دارند
مثل دو حبّه‌ی انگورِ به جام افتاده

خم ابروش اگر قوس کمان نیست ولی -
ذوالفقاری‌ست که از دست نیام افتاده

دست‌ها خوشه‌ی انگور که از شانه‌ی تاک
رگ یک حادثه در نبض کدام افتاده؟!

آب را ریخته در جام دو دستش امّا:
این حلالی‌ست که بدجور حرام افتاده

چه پیامی‌ست که زیباتر از آن ممکن نیست
گر چه دو واژه از این متن پیام افتاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد