ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ماه در حلقهی گیسوش به دام افتاده
چشم این دهکده بر ماه تمام افتاده
هر ستاره که شبی خواست به پایش برسد
عاقبت سوخته و از سر بام افتاده
چشمهایش چِهقَدَر حال قشنگی دارند
مثل دو حبّهی انگورِ به جام افتاده
خم ابروش اگر قوس کمان نیست ولی -
ذوالفقاریست که از دست نیام افتاده
دستها خوشهی انگور که از شانهی تاک
رگ یک حادثه در نبض کدام افتاده؟!
آب را ریخته در جام دو دستش امّا:
این حلالیست که بدجور حرام افتاده
چه پیامیست که زیباتر از آن ممکن نیست
گر چه دو واژه از این متن پیام افتاده
مجتبیٰ فرد
پنجشنبه 19 شهریورماه سال 1394 ساعت 23:19