ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

زهرا بشری موحد

ماه بالای سرت بود، سرت بالا بود
کوچه‌ها ساکت و در سینه‌ی تو غوغا بود

«پیرهن چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست»
سهمت از بزم فقط نان و کمی خرما بود

رفتی از می‌کده تا مسجد و تکبیر زدی
«معجز عیسویت در لب شکّر خا بود»

«حالتی رفت که محراب به فریاد آمد»
سنگ از پشت نماز شب تو پیدا بود

«چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی»
و چه بی‌ذوق جهانی که علی تنها بود!

عمق این چاه کجا و غم این آه کجا
که فقط آینه‌ی غربت تو زهرا بود

«طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد»
هر که با حبّ تو آمد به میان از ما بود

«مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم»
کاش یک گوشه از ایوان نجف این‌جا بود
نظرات 1 + ارسال نظر
کوکب سبز پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 23:43 http://kokabesabz.blogfa.com/

سلام
این شعر از خانم زهرا بشری موحد است؟

بله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد