ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
شبیه قطرهی اشکی به راه افتادم
ستاره بودم و از چشم ماه افتادم
صدفصدف، پی دُرّی گرانبها گشتم
چهقدر در پی یوسف به چاه افتادم
از آن دوراهی دریا-چمن گذر کردم
ولی به دام دو چشم سیاه افتادم
حکایتیست جنون، بین عاقلان، دیدی
که چون جرقه به انبار کاه افتادم؟!
اراده کردهام این گونه عاشقت باشم
به دست و پای غمت دلبخواه افتادم
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1394 ساعت 02:17