ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

آصف فکرت

تو اگر ماه شوی، من شب یلدای تو هستم
تو اگر مهر شوی، من گل خورشیدپرستم

تو مشو مهر، مشو ماه، چون‌این باش که هستی
و مرا نیز هم‌این آینه می‌دار که هستم

پر و بالم چه گشایی؟ سر پرواز ندارم
که مرا بند خوش آمد، چو به دام تو نشستم

دگران شاد بدانند که در دام نیفتند
من همه شاد به اینم که ز دام تو نجستم

به خود آرم ز نسیمی، ز خودم بر به نگاهی
که ز سودای تو دیوانه و از جام تو مستم

مگر این دل تو نوازی، که ز مهر همه کَندم
مگر این در تو گشایی، که به روی همه بستم

خبر خویش چه جویی؟ سخن دوست چه پرسی؟
سر یادِ تو سلامت، همه رفتند ز دستم

گفته‌ای در غزلت هست نشانی ز شکستی
آری ای دوست، دلی بودم و دیدی که شکستم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد