ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
به شانههای سست باد منم که تکیه دادهام
به این دو چشم بیگناه عذاب گریه دادهام
منم که از کوه خودم همیشه کاه ساختم
برگ برنده داشتم ولی همیشه باختم
من از تمام آسمان به یک ستاره دلخوشم
تویی که طول میکِشی منم که وقت میکُشم
نگاه کن صداقتم اسیر صد فریب شد
دل من از هر چه که بود همیشه بینصیب شد
کسی برای عاشقی حکم قفس نمیدهد
جرم نکرده آدمی تقاص پس نمیدهد
•
صبح ندیده عمرمان زود غروب میشود
تو خوب زندگی کن و ببین چه خوب میشود
مجتبیٰ فرد
شنبه 29 فروردینماه سال 1394 ساعت 16:19