ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

رضا نیکوکار

دیده‌ای یک نفر پرنده شود، پر بگیرد، بدون سر باشد
سایه‌گستر شود درختی که تنه‌اش زخمی تبر باشد

دیده‌ای تاکنون پرستویی روی مین آشیانه بگذارد
استخوانی بیاید و مثل قاصدک‌های خوش‌خبر باشد

فکر کن دیده‌ای که یک شب ماه روی دوشش ستاره بگذارد
یک نفر بعد رفتنش حتی باز هم بهترین پدر باشد

همه‌ی شهر می‌شناسندت، گر چه یک کوچه هم به نامت نیست
من ندیدم هنوز دریایی از دل تو بزرگ‌تر باشد

آن قدر ارتفاع داری که مرگ از تو سقوط خواهد کرد
زندگی بعد مرگ می‌آید بیشتر در تو شعله‌ور باشد

هر چه نادیدنی‌ست را دیدی، تا ابد سنّت جنون این است
عشق از هر دری بیاید تو، عقل باید که پشت در باشد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد