ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

زهره جعفرزاده

صدای سرفه شدن در سکوت کوتاهی
صدای من به خودم هم نمی‌رسد گاهی

چه‌قدر خسته‌تر از بچه‌ی بدی هستم
که باز گم شده در کوچه‌های گمراهی

و گیر می‌کنم از یک طناب پوسیده
به شاخه‌های درختی که مانده در راهی

که من تفاوت بین دو تا پرنده شدم
و از دو بال سیاه و سفید کنده شدم

بدون قبر در آغوش لحظه‌ها مردن
به دست‌های زن قهوه‌چی... «تکان خوردن»

که زور می‌زند این قصه «واقعیت» را
که تلخ سر بکشم جای قهوه، حسرت را

و ضبط صوت قدیمی، تنوع غم‌ها
صدای همهمه‌ی بی‌دلیل آدم‌ها 

که دود کرده مرا توی پاکت سیگار
صدای سرفه شدن در هنوز، در تکرار

تنفری که فقط خنده‌آورم کرده
غم کبودتری در تنم ورم کرده

تنم که گوشه‌ی یک اتفاق کهنه فقط
دوباره خیره شده به تصورات غلط

به جدول کلمات همیشه بی‌حرفی
و دل‌خوشم به کسی توی خانه‌ی برفی

که خط‌خطی بکند رد پای خیسم را
سکوت‌های کشیده، که می‌نویسم را

... و دل‌خوشم به خودم که  فقط خودم باشم
هم‌آن کسی که نبودم، نمی‌شدم، باشم

نظرات 1 + ارسال نظر
باشو پنج‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 02:26 http://bashooo.blogfa.com

سلام
کار چندان جالب و خوبی نیست واز ماهرویان بیشتر از اینها انتظار می ره ولی حداقلش اینه که بعد از یه ماه با انتشار این کار ماهرویان بروز شده

سلام
ممنون که دنبال می‌کنید
ان‌شاءالله در پست‌های بعدی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد