ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای کاش جز من با تمام شهر، بد بودی
یا شیوهی تسکین قلبم را بلد بودی
شاید خدا میبخشدم، از او که پنهان نیست
منظور من از «قل هو الله و احد» بودی
من مثل تو طعم رهایی را نفهمیدم
وقتی که توی سینهام حبس ابد بودی
تنها دلیل زنده بودن، با تو ماندن بود
اما همیشه آن کسی که میرود بودی
برگشته بودم تا بگویم بی تو میمیرم
برگشتم اما دیر شد... تو نامزد بودی