ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

محمد رمضانی فرخانی

ایا حُسنِ ظهوری، ایا قیمتِ نوری
ایا کُشته‌ی مهتاب: چه ابراز ِغیوری

چون‌این شد که ـ نگارا ـ لبِ منظره‌ی پلک
به یغمای تو رفتیم اگر محضِ عبوری

بسا عشق چون‌این است، بسا معجزه این است
که: دل پُخت و نچسبید به دیوار ِتنوری

از آن تلخ‌وَشانیم که در معرکه پاییم
و آورده اشکیم به مهمانیِ شوری

چه دلواپس و جمع است لبت سُرمه‌ی انگور
چه نقاشیِ پَرتی‌ست... چه خطّاطِ جسوری

صحابیِّ خداوند! زیارت‌گری‌ات کو؟
ولی‌نعمتِ خوبان! ملاقاتِ حضوری

هم‌این پیرهنت را حواریِّ تنم کن
ـ تهی خرقه! چه طوری؟ زهی عشق! چه جوری؟

برو، ای خَلَجانی! ملامت کِش و هُش دار
مرا قیمتِ کبری‌ست، تو کمبودِ وفوری

... ولی حضرتِ معشوق، به عاشق نظری کرد:
ـ بیا عاشقِ نزدیک! چرا این همه دوری؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد