اگر موضوع سبک زندگی عشق است حرفی نیست
و گر نه زندگی بیعشق مضمون شگرفی نیست
کسی که تشنهلب برگشته باشد خوب میداند
که دریا بیحضور تشنگان معنای ژرفی نیست
امان از قیل و قال عقل؛ بسماللهِ مجراها
به دریا زن، کتاب عاشقی را نحو و صرفی نیست
میآید ساقی و خمخانهها دارد ولی افسوس
همه ظرفیّت ما یک کف دست است و ظرفی نیست
صدای شیههی اسب کسی در باد پیچیدهست
سواری هست اما ردّ پایی روی برفی نیست