ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

عبدالحسین انصاری

دو چندان می‌شود با خنده‌ات گیلاس و ابریشم
ولی اخم تو یعنی جنگ بین داس و ابریشم
 
تکاندی دامنت را دست و پای عابران گم شد
در آن رنگین‌کمان پونه و ریواس و ابریشم
 
خرامان می‌رسی و با رضایت می‌زند لبخند
خداوندی که خلق‌ات کرده با وسواس و ابریشم
 
تو ممکن نیستی و بعد از این در خواب هم حتی
نمی‌سازد کسی تندیس با الماس و ابریشم
 
نگاهت ضرب خوشبختی‌ست در زیبایی مطلق
چون‌آن که شانه‌هایت جمع بین یاس و ابریشم
 
تفاوت داشتی با حوریان شهر از اول
که ربطی نیست بین طاقه‌ی کرباس و ابریشم
 
بگو تعبیر این رویای روشن چیست؟ دیشب هم –
به خوابم آمدی با یک بغل احساس و ابریشم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد