ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

کمیل ایزدجو

از دور می‌بینم دقیقاً خط و خالش را
یعنی خدا روکم‌کنی بخشیده مالش را

ما داغ ملی، طرح ماشینی که در یک شب
«او» اصل خلقت چون جهانی بُرده حالش را

انگار از شش روز خلقت پنج روزش او
یک روز دیگر یک جهانی تا جمالش را

من شاعرم، اما نه آن قدری که این تصویر
باید کمال‌الملک برخیزد کمالش را

یک شهر می‌فهمند بادافتاده در جانم
عمداً نمی‌بندد میان باد شالش را

چون روح اشکون•• روز تحویلم محرم شد
هی پوست می‌ترکاند او این گونه سالش را

آدم به پوچی می‌رسد یک یأس آوانگارد
وقتی بدزدد مرد دیگر ایده‌آلش را

حالا خیابان، من و او، مابین جمعیت
او می‌رود، من می‌روم، دنیا روالش را

• باد افتادن در جان: حالتی از بیماری روحی که با مراسم «زار» درمان می‌شود.
•• اشکون: نوعی از دمام با ریتمی متفاوت که اهمیت بالایی در سازهای عزاداری دارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد