ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
هر تکه از دنیای من، از ماه تا ماهی
هر قدر، هر جا، هر زمان، هر طور میخواهی
حتی اگر مثل زلیخا آبرویم را...
از من نخواهی دید در این عشق، کوتاهی
حتّی اگر بیرحم باشی مثل ابراهیم
نفرین؟ زبانم لال، حتی اخم یا آهی
من، آخرین نسل از زنان عاشقی هستم
که اسمشان را راویان قصّهها گاهی...
من، آخرین مرغ جهانم، آخرین گنجشک
که در پیِ افسانهی سیمرغ شد راهی
•
حالا بگو در ظلمت جنگل چه خواهد کرد
شاهین چشمان تو با این کفتر چاهی؟