ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

اصغر معاذی

باران که می‌گیرد به هم می‌ریزد اعصابم
تقصیر باران نیست... می‌گویند: بی‌تابم

گاهی تو را آن قدر می‌خواهم به تنهایی
طوری که حتی بودنم را برنمی‌تابم

هر صبح، بی‌صبحانه از خود می‌زنم بیرون
هر شب کنار سفره، بُق کرده‌ست بشقابم

بی‌تو تمام پارک‌های شهر را تا عصر
می‌گردم و انگار دستی می‌دهد تابم

شب‌ها که پیشم نیستی خوابم نمی‌گیرد
وقتی نمی‌بوسی مرا، با «قرص» می‌خوابم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد