ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

غلام‌رضا طریقی

روسری وا می‌کنی، خورشید عینک می‌زند
دسته‌گل غش می‌کند، پروانه پشتک می‌زند

کفش در می‌آوری، قالی علامت می‌دهد
جامه از تن می‌کَنی، آیینه چشمک می‌زند

هر کسی از ظنّ خود، در خانه یارت می‌شود
گاز آتش می‌خورد، یخچال برفک می‌زند

میوه‌ها با پای خود تا پیش‌دستی می‌دوند
آن طرف کتری به پای خویش فندک می‌زند

روبه‌رویم می‌نشینی، جشن برپا می‌شود
صندلی دف می‌نوازد؛ میز تنبک می‌زند

درد دل‌ها از لبت تا گوش من صف می‌کشند
پیش از آن، چشمت به چشم من پیامک می‌زند

عشقِ من! این روزها با این‌که درگیر تو‌ام
باز هم قلبم برای قبل‌ها لک می‌زند

زندگی گر چه برای پَر زدن می‌سازدش
عاقبت نخ را به پای بادبادک می‌زند

عشق گاهی با پر قو صخره را می‌پرورد
گاه سنگین می‌شود، چکّش به میخک می‌زند

باز هم با بوسه‌ای راه تو را می‌بندم و
حرف آخر را هم‌این لب‌های کوچک می‌زند

نظرات 2 + ارسال نظر
fateme پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 22:50

خیلی هم عالی

[ بدون نام ] یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 21:14

جالب بود یعنی عالیه برا مخ معشوقو زدن موفق شده شاعرمون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد