ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
یکی از صحن انقلاب آمد، رفت مهمانسرا غذا بخورد
یک کبوتر که فیش دستش نیست، آمده در حرم هوا بخورد
قصر ما صحن قدس و آزادیست، نه از این قصرهای درویشی!
بگذارید هر که میخواهد، فیشها را دوتا دوتا بخورد
یا امام غریب! میدانی، تو خودت مکهی فقیرانی
فقر یعنی کسی تمام عمر، حسرت مشهد تو را بخورد
مرهم آوردهای، غم آوردیم یا سریعالرضا! کم آوردیم
هیچ کس نیست بین آقایان، که به جز تو به درد ما بخورد
بگذریم از گلایهها دیگر، شده حالم کنار تو بهتر
باید این زائرت نباتش را، با کمی نیت شفا بخورد
فقر یعنی کسی تمامی عمر . . . . .
عالی