ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
آهستهتر قدم بزن و بیصدا بیا
آیِ بزرگ! عمرِ درازیست تا به یا
اوّل به بِ سلام کن و بعد هم به تِ
پ پلک بسته حرف نزن، نوکِ پا بیا
با سین و شین دو کفش برای خودت بدوز
با این دو کفشِ وصلهای و تابهتا بیا
با عین و غین عینک و با میم هم چپق
با لام هم بگیر به دستت عصا، بیا!
با کاف و گاف، کشتی و با جیم، بادبان
هر حرف را سوار کن ای ناخدا، بیا
امواج، سطرهای مهآلودِ آبهاست
تسلیم باش، گوش کن، آمد ندا بیا!
طوفانِ شعرِ تازهام آغاز میشود؛
تردید نیست، با همهی حرفها، بیا