ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

اسماعیل محمدپور

ای نسیمی که می‌وزد با تو، عطر میقات مسجد تنعیم
شور اردیبهشت آوردی، با خود از صبح «اَحسنِ تقویم»

ای نسیمی که در تو پیچیده‌ست نفحات دَمِ مسیحایی
آتش صبح‌خیزِ ابراهیم، کلمات شکوه‌مند کلیم

ای نسیمی که با تو آمده است خُنَکای بهشتی زمزم
چه خبر از «مقام اسماعیل»؟ چه خبر از« مقام ابراهیم»؟

این منم – زحمت سری بر تن- چشم و گوش و زبان، همه بی «من»
بی‌سروپاتر از همیشه‌ی خویش، ذرّه‌ذرّه سوی تو می‌آییم

«جمع» بزم و صبوح و انگوری، «ضرب» در بی‌نهایتِ شوری
همه چیز از تو می‌شود «منها»، همه چیز از تو می‌شود «تقسیم»

«که یکی هست و هیچ نیست جز او... وَحدهُ لا اِلهَ الّا هوُ...»
همه تهلیل‌گوی در تکبیر، همه لبّیک‌گوی در تعظیم

نغمه‌ی «ذلک الکتاب» به گوش، شکّ «لا ریبَ فیه» شد خاموش
هفت دور جنون گذشت اما، نه «الف» فهم شد، نه «لام» و «میم»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد