ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

بهمن صباغ‌زاده

چایی که تو می‌آوری انگار شراب است
این شاعر عاشق به هم‌آن چای، خراب است

من عاشق عشقم، چه بسوزم، چه بسازم
عشق است که هر کار کند عین صواب است

معشوق اگر خون مرا ریخت به‌حق ریخت
خون‌ریزی معشوق هم از روی حساب است

تب کردن تو، مُردن من هر دو بهانه
عشق است که بین من و تو در تب‌وتاب است

صد بار تفأل زدم و فال یکی بود
«ما را ز خیال تو چه پروای شراب است»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد