ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

محسن نظری

مکتب عشق، احادیث و روایت دارد
که دل‌آزاری و آشوب، نهایت دارد

انتهای سفر عشق، هم‌این جاست که دل
عرض شرمندگی و قصد شکایت دارد

شکوه‌ها از تو و از درد جگرسوز من و
دل بی‌ذوق و سرِ سر به هوایت دارد

«سرپناه» از پس این قافیه‌ها می‌جویم
از دو چشم تو که سودای جنایت دارد

می‌روم، می‌روم از شهر تو هر چند هنوز
دل، هزاران غزل و قصه برایت دارد

بی‌هوا می‌روم و بند می‌آید نفسم
این نفس، بدرقم! عادت به هوایت دارد

ما که رفتیم بمان در دل این شهر شلوغ
که هزاران دلِ افتاده به پایت دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد