ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

نسیم پریشان

امشب برای دردسرهایم سر و سامان بیاور
دل‌تنگی‌ام را بقچه کن، داد از نی چوپان بیاور

شادم کن و بنشین کنارم قد چای و صحبت و بعد
با رفتن‌ات یک پشته مه از سمت لاهیجان بیاور

سبزینه‌پوشم از غزل‌هایی که از چشم تو جاری‌ست
من دشت‌های با تو آبادم، کمی ایمان بیاور

در هر نگاهت آذرخشی از تب و آزرم پیداست
بر لوت لب‌هایم هجوم بوسه‌ی باران بیاور

این شعر شاید آخرین برگ است از یک فصل بی تو 
با من بمان آرامشی را از پس طوفان بیاور

تو حکمران قطعی قصر کلام و قصه‌هایی
قیصر شو و نام‌آوری دیگر از این دوران بیاور

تا هر کجا می‌خواهی از من دور باشی، دور باش و...
نزدیک‌تر از من کجا داری؟ بگو، برهان بیاور 

در فصل زرد چتر مشکی‌ها، بیا و مرهم‌ات را 
بر غربت پس‌کوچه‌های زخمی تهران بیاور
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد