ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
تلخ است، شیرین کن کمی طعم دهانم را
جای شراب از «بوسه» پر کن استکانم را
با موی تو هی در خیالم شعر میبافم
با روسری آجر نکن این قدر نانم را
«بوسیدمت، آتش گرفتم، مثل سیگاری...»
با دست خود بر باد دادم دودمانم را
ای همکلاسی با تو بودن ارزشش را داشت
یک بار دیگر هم بیفتم امتحانم را
من دوست عقلم ولی همدست دل هستم
هر جا بخواهی میکشانم کاروانم را