ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

سودابه مهیجی

تا نفس‌گیرم نکرده گریه‌های این غروب
سرخی آفاق را از چشم‌های من بروب

گم شوم شاید شبیه وعده‌ی دیدار در
بادهای بی‌شمال و آسمان بی‌جنوب

هیچ بیداری شبیه رسم این دیدار نیست
نیمه‌شب‌هایی که می‌بینم تو را در خواب، خوب

نیمه‌شب‌هایی که ماه از حسرت دیدار تو
می‌کند در نقره‌زار خواب‌های من رسوب

قحط‌سال عشق هم آمد عزیزا! پس چه شد
خرمن آن وعده‌هایی را که دادی خوب، خوب؟

بی تو نه چاهی، نه راهی، نه خدایی مانده است
آه! تنها کعبه‌ای دارم که از سنگ است و چوب

ای غم یوسف که در دل پادشاهی می‌کنی!
سر به این سینه به این دیوار زندان کم بکوب

غیب و پیدا هر چه باشی من می‌آموزم تو را
اِنّ ربّی یَقذِفُ بالحقِّ علّامُ الغُیوب*

* سوره سبا آیه 48

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد