ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
آرام و بیبهانه نشست و نفس کشید
دور خودش برای همیشه قفس کشید
چیزی نگفت و قطرهی اشکی چکید و بعد
در سینهاش نوازش عشقی عبث کشید
باران شد و طراوت خود را به من سپرد
دست مرا گرفت و به دشت طبس کشید
شهریور تنش هیجانی همیشه بود
مرداد دستهای مرا بوالهوس کشید
نارس نبود میوهی جامانده بر درخت
پس اشتیاق چیده شدن را ملس کشید
خود را پرنده دید و مرا آشیانه کرد
ترسید و دلشکسته شد و پای پس کشید
چشمی کشید و رو به نگاهم نشانه رفت
جاری شد انعطاف تنش را ارس کشید