ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

شیرین خسروی

نه رقص بی‌اراده‌ی چین‌های دامنم
نه رد بوسه‌ای که به جا مانده بر تنم

نه تاج گل، نه تور، نه پیراهن سفید
نه رنگ تازه‌ای که به موهام می‌زنم

چیزی به جز خیال تو باعث نمی‌شود
گاهی به یاد داشته باشم که یک زنم

وقتی که هستی و شب و روزم پر از غم است
وقتی تو را نداشته باشم چه می‌کنم؟

ای بادها! چه‌گونه به من یاد می‌دهید
این خانه را به عطر تن او بیآکنم؟

ای ابرها که روی سرش چتر می‌شوید
از روشنایی تن او دل نمی‌کنم

گاهی بتاب، طعم دهانم عوض شود
لیموی باغ میوه‌ی خاموش و روشنم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد