ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
این غمی که در بَر و برابر من است
سالهاست خواهر و برادر من است
روزها شبیه بغض در گلوی من
شب که میرسد میان بستر من است
با تولد نسیم و صبح هر بهار
باغبان غنچههای پرپر من است
گوش کن عزیز من ببین غم مرا
از غمی که در نگاه مادر من است
از غمی که شکل من شدهست و سالهاست
میهمان کلبهی محقر من است
از غمی که تا غروب روی میز کار
لابهلای برگهای دفتر من است
نام کوچک مرا مپرس خوب من
غم، شناسنامه و نام دیگر من است
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 18 شهریورماه سال 1393 ساعت 01:20