ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

حامد حسین‌خانی

می‌خواهم از این آینه‌ها خانه بسازم
یک خانه برای تو جداگانه بسازم

یک خانه‌ی صحرایی بی سقف پُر از گُل
با دورنمای پَر پروانه بسازم

من در بزنم، باز کنی، از تو بپرسم
آماده‌ای از خواب تو افسانه بسازم؟

هر صبح مربای غزل، ظرف عسل، من
با نان تن داغ تو صبحانه بسازم

شاید به سرم زد، سر ظهری، دم عصری
در گوشه‌ی آن مزرعه، می‌خانه بسازم

وقتی که تو گنجشک منی، من بپرم باز
یک لانه به ابعاد دو دیوانه بسازم

می‌ترسم از آن روز خرابم کنی و من
از خانه‌ی آباد تو ویرانه بسازم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد