ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

رضا طبیب‌زاده

حول چشمان تو لا قُوّةَ الّا بالله
قُل غزل‌خوانی و شیدایی و مستی لِلّه

آخرالامر غزل‌های تو گمراهم کرد
هر که دارد هوس دربه‌دری بسم الله:

باد می‌آید و موهات پریشان شده است
باد با توست... همین است که طوفان شده است

آخرش خلق رطب ختم به لب‌های تو شد
مثلاً معجزه‌ها: ختم به قرآن شده است

طعم لب‌هات عسل: «فیهِ شِفاءٌ لٍالنّاس»
کافر از آیه‌ی لب‌هات مسلمان شده است...

شب یک روز کذایی به خیابان رفتی
بعد از آن شب همه‌ی شهر خیابان شده است

زل زدی سمت افق... بغض شدی... فهمیدم
پشت چشمان تو یک فاجعه پنهان شده است

«جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه»
جنگ از دوری چشم تو فراوان شده است

رگ زدی... خون دلم ریخت به «گرمابه‌ی فین»
فرض کن یک‌شبه شیراز تو کاشان شده است

خون به پا کرده‌ای و شال به سر کرده‌ای و
راه افتاده‌ای و جاده هراسان شده است

جاده‌ها حسرت گیسوی تو را می‌خوردند
پیچ هر گردنه در موی تو «حیران» شده است

این! همین کوه فروریخته، اندام من است
ترک آغوش تو کرده‌ست که ویران شده است

یوسف مصر! به برگشتن خود فکر نکن
مدتی هست که کنعان تو زندان شده است...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد