ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

مهدی فرجی

زنی که عقل دارد عشق را باور نخواهد کرد
که زن با شاعر دیوانه عمراً سَر نخواهد کرد

مبادا بشنود یک تار مویش ذلّه‌ام کرده
که دیگر پیش چشمم روسری بر سر نخواهد کرد

خرابم کرد چشم گربه‌یی وحشی و می‌دانم
عرق‌های سگی حال مرا بهتر نخواهد کرد

نکن... مستم نکن من قاصد دردآور عشقم
که شاعر چون لبی تر کرد، چشمی تر نخواهد کرد

جنون شعر من را نسل‌های بعد می‌فهمند
که فرزند تو جز من جزوه‌یی از بر نخواهد کرد

برای دخترت تعریف خواهی کرد: من بودم
دلیل شورِ «مهدی» در غزل... باور نخواهد کرد

بگویی، می‌روم زخمم زدی امّا نترس از من
که شاعر شعر خواهد گفت امّا شَر نخواهد کرد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد