ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

حسین الهام

منم آن عاشق بیچاره‌ی تهرانی تو
بی کس و گم شده در مُلک خراسانی تو

بین گم‌نامی من، حرف تو هر جایی هست
شده قحطیِ من و فصل فراوانی تو

شب مهمانی و اَشراف همه بر سر خوان
من گدایی دم در، دور ز مهمانی تو

آمدی، رد شدی و سکه‌ای از بهر ثواب
جان فدای همه آداب مسلمانی تو

به تو شهزاده‌ی قاجار نگاهی افتاد
کور بادا نظر رعیت کرمانی تو

من که یک روز تو را از پدرت می‌دزدم
گندم و وسوسه و جلوه‌ی شیطانی تو

شب به شب قوچی از این دهکده کم شد... چه کنم؟
شغل من عاشقی توست، نه چوپانی تو!
صبح با چادر و روبنده و شب، کشف حجاب
خلق سردرگم فرهنگ رضاخانی تو
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد