ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
چون تو ندیده هیچ که، در لالهزارها
لاله تو کیستی ز کدامین بهارها؟
بودیم ما و غصه و... آنگه تو آمدی
وز یاد ما برفت همه گیرودارها
اکنون برای تو همگان سوت میکشند
حتی در ایستگاه برایت قطارها
قد میکشد برای تو سروی کنار کوه
لب میشوند سرخ برایت انارها
حتی هلال ابروی تو ماه میشود
گیسو به روی شانهی تو آبشارها
ای رودبار ِشعر تو از بلخ تا حجاز
دل بردهای ز تهران تا قندهارها
سعدی تمام حُسن تو را در غزل نگفت
باشد که تا بگوییم، ما تازهکارها
مجتبیٰ فرد
پنجشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1393 ساعت 16:54