ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

غلام‌رضا سیستانی

تو که در چشم‌هایت می‌چمد آقامحمدخان
و می‌خندی و بوی زیره می‌گیرد شب کرمان

تو که در کابل گیسوت هی رودابه می‌رقصد
و شب‌ها می‌گذاری سر به زانوی بلوچستان

تو که در امتداد پلک‌هایت مست می‌رقصند
زنان ایلیات دف به دست بومی سودان

تو تلفیق حماسه و تغزل در اساطیری
تو مثل عصمت بکر هلن در باور یونان

شکوه قصرهای بابلی، هخامنش چشمی
غرور زخمی کورش، درفش لشکر گرگان

برقص، آشفته کن، توران دامن را که بر گیرند
نگاه از اورشلیم، اسطوره‌های ملی ایران

زن اسطوره‌ای حق داشت سعدی تا که بنویسد
«دو چشم مست می‌گونت ببُرد آرام هشیاران»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد