ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
خوب است چشمانت بگویند از جهانت
با چشم حرفت را بزن! نه با دهانت
آب و هوایت با کمی باران چهطور است؟
بگذار آرامش بگیرد آسمانت
انگار از یک مادریم از بس شبیهاند
موی پریشان من و روح و روانت
•
چای خودت را میخوری و میروی زود
چای خودم را میخورم در استکانت
مجتبیٰ فرد
شنبه 30 فروردینماه سال 1393 ساعت 02:57