بغض گلدان لب پنجره را چلچهها میفهمند
حال بیحوصلهها را خود بیحوصلهها میفهمند
کفنِ مشهدی و ترمهی یزدی و گلاب کاشان...
بیش از اینها غمِ بم را گسل زلزلهها میفهمند
دور یعنی: نرسی! هی بروی... هی بروی... هی بروی...
معنی فاصله را جاده و پایآبلهها میفهمند
طرح قلیان دلم را صفوی یا قجری نقش کنید
آه جانسوز مرا شاه هماین سلسلهها میفهمند
خواستم تا گرهای باز کنم با غزلم... باز نشد!
کوری بغض مرا گنگترین مسألهها میفهمند
درود
سلام
معنی فاصله را جاده و پایآبلهها میفهمند..
اهنگ قشنگی نداره ..یا من بد میخونم؟
همه جا این جوری نوشتند.
گمانم باید «پایآبلهها» را پشت هم خواند
یا بدون یای وسطی.